آخرین مطالب آرشيو وبلاگ پيوندها
|
دانشجویی
سلام این وبلاگ به پیشنهادوکمک بعضی ازبچه های باحال طراحی شده امیدوارم که خوشتون بیادخوش امدین
چهار شنبه 12 مهر 1391برچسب:, :: 20:54 :: نويسنده : farzane
مردی مرغ چکاوکی را به دام انداخت و خواست که او را بخورد . چکاوک که خود را اسیرمرد دید گفت ای بزرگوار تو در زندگی ات این همه مرغ و خروس و گاو و گوسفند خورده ای و از خوردن آن زبان بسته ها هرگز سیر نشده ای و از خوردن من هم سیر نخواهی شد. مرد که از شنیدن اولین پند خشنود شده بود چکاوک را رها کرد و چکاوک بر سر دیوار نشست سپس ادامه داد . اما در بدن من مرواریدی گرد و گرانبها وجود داشت به وزن 300 گرم مرد از شنیدن این سخن از حسرت و ناراحتی به خود پیچید و شیون کرد . مرد که به خودش آمده بود، خوشحال شد که چکاوک دروغ گفته و پرسید خوب پند سومت چیست؟ چکاوک گفت: با آن دو پند چه کردی که سومی را به تو بدهم؟!!! نظرات شما عزیزان: yasi
![]() ساعت17:08---16 مهر 1391
جالب بود مرسی
|
|||
![]() |